این روزهای برای گریه کردن باران را بهانه نمیکنم ....دیگر وقتی قاصدکی روی شانه ام مینشیند سراغ توروا نمیگیرم ...دیگر وقتی دلم بیقرار میشود پنچره را باز نمیکنم......امشب همه چیز روبه راه هست همه چیز آرام است آرام.....باورت میشود ....؟

دیگر یاد گرفته ام شبها خوابم..با یادتو...دیگر نگرانم نشو ...

یادم گرفته ام که چگونه بی صدا گریه کنم...

یادگرفته ام هق هق گریه هام روچگونه با بالشتم بی صدا کنم ....تو نگران نشو ....

دلم یک دیوار میخواهد تا حرفهایم را برآن حک کنم وبگویم از عشق که چه درد بزرگی است کاش میدانستی چندیست زمان برایم به سختی میگذره کاش میدانستی ..... 



تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ا 23:6 نويسنده : رحی ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.